حکمت اول (The First Wisdom)

حکمت اول چیه؟! تو اصلا کی هستی که بخوای حکمت رو تعریف بکنی؟! آره، با تو ام نویسنده وبلاگ حکمت اول!

حکمت اول چیه؟! تو اصلا کی هستی که بخوای حکمت رو تعریف بکنی؟! آره، با تو ام نویسنده وبلاگ حکمت اول!

حکمت اول (The First Wisdom)

اگه حوصلشو نداری بیخیالش شو ... وبلاگو نمیگم

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پربیننده ترین مطالب
پیوندهای روزانه

شیطان مسئولیت ناپذیر

حدود پنج سال پیش بود که سریالی به نام ظهور به دستم رسید. همراه با آن سخنرانی چند قسمتی یک ایرانی نیز بود. سریال را به طور کامل سه بار دیدم و سخنرانی ها را بیش از چند بار گوش کردم. چند ماه اول بسیار تحت تاثیر قرار گرفته بودم. تا زمانی که با تفکر اصیل آشنا شدم. و وقتی یاد گرفتم که چگونه به آنالیز بپردازم شروع به تفکر به پدیده ی فراماسونری کردم.

 


این سخنران ایرانی که بسیار هم در چند سال گذشته معروف شده آن چنان به این پدیده نگاه می کند و به طور کاملا غیر عقلانی آن را توجیه می کند که اگر هم عقیده اش درست باشد خود، به حق یک فراماسون است. چرا که عقیده دارد فراماسون ها می خواهند به وسیله ی نماد ها هر کاری را به خود ارتباط دهند و خود را مسبب آن بدانند و به حق سخنرانی های این شخص همین تاثیر را نیز دارد. حال سوال بهتر این است که اصلا این پدیده چیست؟

 


پدیده ی فراماسونری یا تئوری توطئه چیزی نیست جز علت نیافتن به دلیل وجود علتی ثابت برای همه ی اتفاقات شیطانی دنیا. کسانی که طرفدار سخنرانی های ضد فراماسونری هستند غالبا هر جنگ، خونریزی و دعوا و بدی ها را به دلیل وجود فرقه ای به نام فراماسون می شناسند. این ها عقیده دارند که فراماسون ها عامل نفاق و تفرقه در میان تمام مردم کره ی زمین هستند. مثلا علت جنگ های صلیبی را این ها همان فراماسون ها می دانند. حال اشکال این عقیده کجاست؟

 

بزرگترین اشکال این عقیده در این است که علت خرابی ها و نفهمی ها و بی عقلی ها را ما به عاملی خارجی نسبت می دهیم. اگر فرض کنیم که واقعا این فراماسون ها بودند که مسلمانان و مسیحیان را تحریک به ایجاد جنگ های صلیبی کردند باز هم علت اصلی حماقت های مسلمانان و مسیحیان آن دوره بوده که موجب عمل جنگ شده. در واقع طرفداران جنبش های ضد فراماسونری خود قبول دارند که فراماسون ها فقط تحریک کننده اند و عمل کننده های واقعی ما ها هستیم. در واقع این ضد فراماسون ها بر این اصل عقیده دارند که معتاد که خود با اراده ی خود به سمت اعتیاد رفته خطا کار نیست بلکه این ساقی است که مقصر است. در این جا بد نیست که به این حدیث امام علی هم اشاره شود که می گوید:«دشمن ترین دشمن آدمی همان نفس اوست». نفس یا آنچه که در زبان انگلیسی «ایگو» نامیده می شود همان چیزی است که اگر انسان را رهبری کند او را به زوال می کشاند. در واقع شیطان واقعی خود ما هستیم. آن زمان که احساس شدیدی ما را به استفاده ی مکرر از موادی مخدر و اعتیاد آور می کند ما باید شیطان واقعی را در درون خودمان ببینیم. 



ولی چگونه این تفکرات این قدر در جوامع توسعه نیافته موثر هستند؟ میشل فوکو در مورد مردمان جهان سومی می گوید:«مردمان جهان سومی مردمانی هستند که منتظر آمدن یک روز خوب هستند نه آوردن یک روز خوب». این جمله دقیقا نشان می دهد که توقع و علت یابی مردمان جوامع جهان سومی یا در حال توسعه همیشه به عامل های بیرونی است. پدیده ی انقلاب یا تعویض نظام حکومتی یکی از پدیده هایی است که به حق نشان می دهد که مردم علت بی سامانی جامعه ی خود را چه می دانند. مردمان جهان سومی مردمانی هستند که هنوز نتوانسته اند مشکل اصلی را برخورد نامناسب خود با مسائل، که همان فرهنگ است، ببینند. مردمان جهان سومی ارزش های جوامعشان را احساسی و عاطفی می گیرند تا منطقی. فقط کافی است اسوه ها و الگوهای اجتماعیشان را بررسی کرد. کافی است عشق شهیدان به شهادت، مرام و معرفت فردین خوب دیده شود. مردمان جهان سومی انسان های منطقی جوامعشان را حداقل از لحاظ فکری منزوی می گردانند. همه ی این توصیفات که از علل اصلی تاثیری پذیری مردم از تفکرات ضد فراماسونری است ولی اشاره به برخی ویژگی های سخنرانی های سخنرانان این عرصه ضرری ندارد.

 

یکی از ویژگی هایی که این سخنرانی ها دارند اشاره به نماد ها و اعداد به مثابه حقیقت است. خیلی ها وقتی ورود اعداد را در بحثی می بینند گمان می برند که بحث کاملا منطقی و ریاضی گون است. ولی در واقع استفاده از اعداد بدین گونه که در بحث های فراماسونری بکار می رود به صورتی فراتر از تصور ما از ریاضی دور است. استفاده از اعداد در این گونه بحث ها به نحوی کاملا غیر منطقی و خرافی صورت می گیرد. مثلا اعداد یازده و نه و سی وسه و ... شیطانی نامیده می شوند. ولی گویی کسی در این سخنرانی ها نیست که بگوید که این شیطانی بودن قراردادی است و فرمی از نماد است. و چه بسا که شدت این قرارداد ها را خود ما بیشتر می کنیم. شاید اگر ما به این اعداد فقط به چشم اعداد نگاه کنیم دیگر مشکلی پیش نیاید. از اعداد نیز که بگذریم نماد های گرافیکی و هندسی نیز به صورتی افراطی خود به تنهایی در این گونه بحث ها دلیلی هستندکه ما بعضی انسان های خاص یا گروه های خاص را فراماسون بنامیم. به جد باید پرسید که مثلا نماد تک چشمی که در کاور فیلم «یک پرتقال کوکی» می بینیم به ما این اجازه را می دهد که استنلی کوبریک را که کارگردان این فیلم می باشد یک فراماسون بنامیم؟ در واقع باید به نماد ها همان طور که هستند نگاه شود. یعنی به عنوان نماد. گاهی تک چشم نماد شیطان است و گاهی نماد رسانه و گاهی نماد پدیده ی دیدن و یا چطور دیدن. نمی توان سریعا با دیدن یک تک چشم فریاد «شیطان! شیطان!» را سرداد. چه بسا این فریاد، شیطان را خوشحال تر کند. چرا که توانسته است ما را با یک نماد به خرافه ای بکشاند که نزدیکیمان به شیطان واقعی را تضمین می کند.


 

حال اگر همه ی این پدیده را نیز درست بدانیم باز ایراداتی در تاثیرات این پدیده وجود دارد. مثلا کافی است که طرفداران این پدیده بدانند که مثلا اسحاق نیوتون یک فراماسون بوده است. بعد از این اتفاق این افراد تمام نظریه ها و گفته ها و کارهای نیوتون را شیطانی نامیده و کاملا رد می کنند. در واقع یکی از نتایج این گونه سخنرانی ها در مورد پدیده ی فراماسونری این است که فراماسون بودن تبدیل به یک برچسب یا لیبل می شود که وقتی بتوانیم آن را به کسی یا چیزی بچسبانیم دیگر آن شخص یا آن چیز تبدیل به خود شیطان شده و چیز مفیدی نمی توان برایمان داشته باشد. این نتیجه صرف نظر از هر ایراد دیگر این ایراد اصلی را خواهد داشت که ما را از تجزیه و تحلیل یا فکر کردن درست باز می دارد. مثلا می گویند استیون اسپیلبرگ یک فراماسون است. این برچسب دیگر جایی برای تحلیل فیلم های او بجا نمی گذارد. چرا که او خود شیطان است و فیلم هایش نیز شیطانی است. سخنرانان ضد فراماسونری احتمالا از معنای فیلم های استیون اسپیلبرگ و فیلم هایی مانند سه گانه ی ماتریکس سر در نمی آورند که با دیدن چند نماد شادمان از این که چیزی کشف کرده اند برچسب صیهونیستی و یا فراماسونری را به این ها می چسبانند و ادعا می کنند که این فیلم ها شیطانی هستند.

 

در کنار همه ی این مسائل باید توجه داشت که ممکن است فیلمی، سریالی، سخنرانی هایی ما را به هیجان بیاورد و گویی به ما چیز جدید و شگفت انگیزی را ارائه دهد ولی آنچه که مهم است این است که ما چگونه با آن ها برخورد می کنیم. آیا احساس هیجان کنترل فکر و عقیده ی ما را بدست خواهد گرفت یا برخوردی عقلانی ما را در فهم مسائل جدید کمک خواهد کرد؟   

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی