حکمت اول (The First Wisdom)

حکمت اول چیه؟! تو اصلا کی هستی که بخوای حکمت رو تعریف بکنی؟! آره، با تو ام نویسنده وبلاگ حکمت اول!

حکمت اول چیه؟! تو اصلا کی هستی که بخوای حکمت رو تعریف بکنی؟! آره، با تو ام نویسنده وبلاگ حکمت اول!

حکمت اول (The First Wisdom)

اگه حوصلشو نداری بیخیالش شو ... وبلاگو نمیگم

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پربیننده ترین مطالب
پیوندهای روزانه

۱۴ مطلب با موضوع «مطالب فلسفی-تحلیلی :: جهان شناسی :: انسان شناسی» ثبت شده است

خودکفایی

 

امروز از یک برنامه در تلویزیون که البته با مجری گری نادر طالب زاده بود کلی تعریف و تمجید از شهید چمران دیدم و شنیدم و این که چه شخصیت مهم و تاثیرگذاری بوده. وقتی در مورد این شخصیت به مطالعه می پردازیم همه به فعالیت های گسترده ی وی و تاثیرگذاری عمیق وی اذعان خواهیم داشت. البته که نه یک و نه دو بلکه دلایل بسیاری موجب پدید آمدن چنین شخصیتی شدند اما نکته ی دیگر که نگارنده بدان توجه خواهد کرد تحصیلات خارج از کشور این شخصیت است. گمراه نشوید. مسئله چمران نیست.

گذری بر رهگذری (حول نظریاتی در باب تقابل احساس و عقل)

حداقل برای خودم خیلی جالب بود که وقتی مقایسه کردم اولین مطلبی که تو این وبلاگ گذاشتم و مطالبی که اخیرا تحت عناوین انسان الگوریتمی و آبریزش یا ویروس نشر کردم. خواننده اگر این مطالب را از سر حوصله بخواند متوجه تفاوت عظیم آن ها می شود. زمانی که مطلب «یا عشق یا عقل، نه هر دو» را نوشتم چنان عقیده داشتم که احساس ما بسیار گمراه کننده است و لذا ما عقل را قربانی احساس می کنیم و در نتیجه باید دو راه انتخاب کنیم و آن این که یا عقل را انتخاب کنیم و یا احساس را. که البته در این مطلب عقل با ارزش تر در نظر گرفته می شود و راه پیشنهادی نیز عقل است. مسئله آن جا جذاب می شود که 

آبریزش یا ویروس؟

ریشه یابی کردن، تحلیل کردن و یا آسیب شناسی مسئله ای است که نیاز به اطلاعات درست و تفکری سالم دارد. ما در این دوره از زمان به درستی نمی توانیم علت بیماری های فکری و یا عقیدتی خود را بیابیم. مخصوصا این که توسط رسانه های مختلف به طور اشتباه توجیه می شویم. یکی از این موارد فیلم هایی است که به طور جدی به عقل و منطق داشتن حمله می کنند و صفت عقلانیت انسان را به نقدی اساسی می کشانند. این فیلم ها به طور کلی به دو شکل مضمون خود را به تصویر می کشند. اولین روش نشان دادن دنیایی است 

کاش بزرگ شیم مثل بچه ها

امروز حین دیدن چند تا عکس قدیمی از جوونیای بابا و مامانم یهو چشمم افتاد به چند تا عکس از بچگیم و اون خنده های ناب و زنده ی دوران بچگی. بعد از کلی حظ کردن و لذتِ سیر بردن از تماشای عکسا، اونا رو فرستادم واسه چند تا از دوستام که یکی از اونا یه حرفی رو زد که اتفاقا تو این دوره زمونه زیاد میشنویم؛ «کاش تو دوران بچگی می موندیم!». البته این دوست حسرت خاصی نداشت و صرفا به شکلی کاملا لحظه ای این جمله رو گفت ولی خب باعث شد که این مطلبو تو حالت کلی بنویسم.

انسان الگوریتمی

«برنامه ای بنویسید که ... را انجام دهد» جمله ای است که سر کلاس های برنامه نویسی مبتدی زیاد شنیده می شود. صرف نظر از هر معنی دیگری که این جمله می تواند داشته باشد، این معنی را دارد که هدف از نوشتن برنامه قبل از نوشتن برنامه مشخص می شود. علامت سه نقطه ی جمله ی مذکور، به طور کلی نشان دهنده ی یک هدف است. و اصولا تمام سیستم های کامپیوتری و نرم افزاری از چنین قاعده ای پیروی می کنند. همه ی نرم افزار ها هدف هایی دارند و برنامه نویسان برای آن ها الگوریتم هایی (روش های رسیدن به هدف) می نویسند که هدف محقق شود. مسئله ی انسان نیز شباهت هایی

تاج قرمز

هر چی بیشتر فکر میکنم بیشتر به این نتیجه میرسم که میل جنسی، sexual desire یا اون چیزی که بهش شهوت یا عامیانه ترش، حشر میگن، یک نوع خود خواهیه. البته شخصا خودخواهی رو چیز بدی نمیدونم چون هر عملی در عمیق ترین حالت ممکن خودخواهیه. ولی تو یه سطح ساده میشه گفت که وقتی میزان میل جنسی زیاد میشه انسان فقط به ارضا شدن خودش فکر میکنه. البته فقط در مورد انسان نیست. تا حالا خروس ها رو دیدین؟! 

قطار چهار

«سلسله مطالب قطار، نه به هدفِ به اشتراک گزاریِ مفهومی خاصی از سوی نویسنده و نه به هدف روشن کردن مطلبی انسانی است. این مطالب صرفا دیالکتیکی یک طرفه و خود محورانه است که در ابتدای آن واقعا خود نویسنده نخواهد دانست که پایانش چه خواهد بود. این مطالب تخلیه ی آنی ذهنی نویسنده است و یکی از دغدغه های فلسفی وی را تشریح خواهد کرد. البته همه ی این ها بدین معنی نیست که این مطالب سودمند و روشنگر نخواهند بود. همچنین توصیه می شود که مخاطبانی که می خواهند این مطالب را دنبال کنند باید مطالب را به ترتیب شماره ها بخوانند. بدین معنی که اگر کسی بخواهد مطلب قطار دو را بدون در نظر گرفتن مطلب قطار یک بخواند، ممکن است بعضی مطالب در نظرش گنگ و نامفهوم آید.»

قطار سه

«سلسله مطالب قطار، نه به هدفِ به اشتراک گزاریِ مفهومی خاصی از سوی نویسنده و نه به هدف روشن کردن مطلبی انسانی است. این مطالب صرفا دیالکتیکی یک طرفه و خود محورانه است که در ابتدای آن واقعا خود نویسنده نخواهد دانست که پایانش چه خواهد بود. این مطالب تخلیه ی آنی ذهنی نویسنده است و یکی از دغدغه های فلسفی وی را تشریح خواهد کرد. البته همه ی این ها بدین معنی نیست که این مطالب سودمند و روشنگر نخواهند بود. همچنین توصیه می شود که مخاطبانی که می خواهند این مطالب را دنبال کنند باید مطالب را به ترتیب شماره ها بخوانند. بدین معنی که اگر کسی بخواهد مطلب قطار دو را بدون در نظر گرفتن مطلب قطار یک بخواند، ممکن است بعضی مطالب در نظرش گنگ و نامفهوم آید.»

قطار دو

«سلسله مطالب قطار، نه به هدفِ به اشتراک گزاریِ مفهومی خاصی از سوی نویسنده و نه به هدف روشن کردن مطلبی انسانی است. این مطالب صرفا دیالکتیکی یک طرفه و خود محورانه است که در ابتدای آن واقعا خود نویسنده نخواهد دانست که پایانش چه خواهد بود. این مطالب تخلیه ی آنی ذهنی نویسنده است و یکی از دغدغه های فلسفی وی را تشریح خواهد کرد. البته همه ی این ها بدین معنی نیست که این مطالب سودمند و روشنگر نخواهند بود. همچنین توصیه می شود که مخاطبانی که می خواهند این مطالب را دنبال کنند باید مطالب را به ترتیب شماره ها بخوانند. بدین معنی که اگر کسی بخواهد مطلب قطار دو را بدون در نظر گرفتن مطلب قطار یک بخواند، ممکن است بعضی مطالب در نظرش گنگ و نامفهوم آید.»

قطار یک

«سلسله مطالب قطار، نه به هدفِ به اشتراک گزاریِ مفهومی خاصی از سوی نویسنده و نه به هدف روشن کردن مطلبی انسانی است. این مطالب صرفا دیالکتیکی یک طرفه و خود محورانه است که در ابتدای آن واقعا خود نویسنده نخواهد دانست که پایانش چه خواهد بود. این مطالب تخلیه ی آنی ذهنی نویسنده است و یکی از دغدغه های فلسفی وی را تشریح خواهد کرد. البته همه ی این ها بدین معنی نیست که این مطالب سودمند و روشنگر نخواهند بود. همچنین توصیه می شود که مخاطبانی که می خواهند این مطالب را دنبال کنند باید مطالب را به ترتیب شماره ها بخوانند. بدین معنی که اگر کسی بخواهد مطلب قطار دو را بدون در نظر گرفتن مطلب قطار یک بخواند، ممکن است بعضی مطالب در نظرش گنگ و نامفهوم آید.»

انسان

تا حالا نظرات زیادی در مورد تفاوت انسان و حیوان گفته شده. بعضی داشتن درک یا عشق یا ایمان یا زبان یا تکنولوژی یا ... توسط انسان را تفاوت او و حیوان در نظر گرفته اند. ولی براستی کدام ویژگی ها را حیوانات ندارند؟ تفاوت حقیقی انسان و حیوان در چیست؟ چرا انسان حتی با داشتن درک، عشق، ایمان، زبان، تکنولوژی و ... همچنان (گاها) مثل حیوانات رفتار می کند؟ چه چیز جلوی رفتار حیوانی را می گیرد؟


اولین بار که با عبارت «انسان حیوانی ناطق است» روبرو شدم

انتخاب؟!؟!؟!؟!

ما ایرانی ها امروزه دو نوع شدیم: کسایی که فکر می کنن باید طرفدار نظام و دولت و سیستم باشن و کسایی که احساس می کنن مشکل سیستم و نظام و تنها راه پیشرفت تعویض این هاست. نسل جدید مثل گروه دوم فکر می کنن. اونا وضعیت حاضر رو دیدن و متوجه شدن که مشکلات زیادی در مملکت ما وجود داره و در نتیجه فکر می کنن که نباید مثل نسل قدیم یا بهتر بگم مثل پدرانشون باشن. و اینجاست که جملاتی مثل «همین شما بودین که انقلاب کردین» در روابط فردی اجتماعی بین نسل جدید و نسل قدیم شکل می گیره. و این نسل جدید برای پیشبرد جامعشون فکر می کنن که نباید مثل پدرانشون باشن. و دقیقا همین جاست که اونا شروع می کنن به بیشتر شبیه شدن به پدرانشون.

[آزادی]

آزادی آرمان همیشه نارس انسان است. سرآغاز چگونه شدن، چگونه بودن و شدن و بودن مهری بر پایانش. همه ی ما به انتخاب و در آزادی می گزینیم که چه باشیم، چگونه باشیم، چطور باشیم، چگونه بشویم، چطور بشویم و برای چگونه شدن خود را مقید به قوانینی می بینیم. چرا که می خواهیم آنگونه شویم. و برای آنگونه شدن، برای چگونه شدن موافق جریان رودهای قوانین چگونه شدن خودمان حرکت می کنیم. در اینجاست که آرمان خود را می بازیم، آرمان چگونه شدن را نه، آرمان آزادی را می بازیم. که دیگر برای چگونه شدن بایست اعمال چگونه ساختن انجام داد، بایست. در این وقت دیگر اختیار و آزادی وجود ندارد، می بایست وجود دارد. در چگونه شدن آزادی وجود دارد ولی شدن آزادی را بی رنگ می کند. و در زندگی می بایست شد. برای زندگی کردن باید از دری رفت یا باید دری ساخت و سپس رفت. ولی می بایست رفت. نمی توان به بهای زندگی در آزادی پشت درب های زندگی، زندگی کرد.

یا عشق یا عقل، نه هر دو

از بچگی دوستدار ادبیات بودم. یادم میاد که در هفت یا هشت سالگی شعرهای حافظ رو می خوندم و لذت می بردم که چقدر زیباست. با ورودم به حیطه ی تحصیلات (دبستان، راهنمایی و دبیرستان) علاقم به شعر و ادب و تبعا به سرچشمه ی معنایی شعر فارسی (عرفان) زیاد شد. با داشتن برادری بزرگتر که در یک سری جلسات دینی-عرفانی شرکت می کرد اطلاعاتم در زمینه ی عرفان به حد به نسبت بالایی و خوبی رسیده بود تا اینکه در خلال حوداثی فکری با این سوال روبرو شدم که عشق یا عقل؟