حکمت اول (The First Wisdom)

حکمت اول چیه؟! تو اصلا کی هستی که بخوای حکمت رو تعریف بکنی؟! آره، با تو ام نویسنده وبلاگ حکمت اول!

حکمت اول چیه؟! تو اصلا کی هستی که بخوای حکمت رو تعریف بکنی؟! آره، با تو ام نویسنده وبلاگ حکمت اول!

حکمت اول (The First Wisdom)

اگه حوصلشو نداری بیخیالش شو ... وبلاگو نمیگم

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پربیننده ترین مطالب
پیوندهای روزانه

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «منطق» ثبت شده است

فهم تفاوت روش‌ها

وقتی به لیستی از مغالطه‌ها نگاه می‌کنید و با خود فکر می‌کنید که اگر این‌ها مغالطه‌اند، پس دیگر انجامشان نمی‌دهم، و سپس سعی می‌کنید که از تمام مغالطه‌ها اجتناب کنید، متوجه خواهید شد که این کار عملی نیست. اما چرا؟ علت اصلی آن است که اکثر مغالطه‌هایی که تا کنون شناخته شده بدین دلیل به عنوان «مغالطه» شناخته شدند که به نحوی «درستی» نتیجه گیری یا بهتر است بگوییم «یقین» از «درستی» نتیجه گیری را خدشه دار می‌کنند. حال، آیا می‌شود همواره عقایدی (چه نظری و چه عملی) را در تمام مدت زندگی بپذیریم که به درستی آنان یقین داشته باشیم؟ در واقع، آیا همواره می‌توانیم به درستی عقاید خود صد در صد باور داشته باشیم؟

فرض های سرد

این چند وقت اخیر اخبار و رسانه ی ملی بگونه ای مسائل و مشکلات رو پوشش می دهند که انسان متحیر میماند از این همه شگفتی. البته نه لزوما و منحصرا این چند وقت اخیر این اتفاق افتاده ولی این روز ها بیشتر این شگفتی  و این تغییر و تفاوت عالم واقع و سخن را می توان حس کرد. از طرف دیگر این نویسنده این روزها بیشتر در ریاضیات سیر می کند و این مطلب حاصل ارتباط ذهنی این نویسنده در مورد قسمی از ریاضیات و مسائل مطرح شده در چند خط اول است. برای همین اول باید سری به ریاضی و کمی فلسفه بزنیم ... .

پر و خالی

حتما تا بحال شنیده اید که مثلا می گویند فلانی صفر و یکی برخورد کرد یا منطق شخصی را صفر و یکی می نامند. البته استفاده از این اصطلاح ها تا حدی مفهوم مورد نظر را می رساند ولی آیا استفاده از این اصطلاحات به معنای واقعی کلمه درست است؟! در واقع آیا اینکه سفید نبودن را معادل سیاه بودن در نظر بگیریم و یا پر بودن را معادل خالی نبودن در نظر بگیریم، از منطق صفر و یکی استفاده کرده ایم؟؟

آبریزش یا ویروس؟

ریشه یابی کردن، تحلیل کردن و یا آسیب شناسی مسئله ای است که نیاز به اطلاعات درست و تفکری سالم دارد. ما در این دوره از زمان به درستی نمی توانیم علت بیماری های فکری و یا عقیدتی خود را بیابیم. مخصوصا این که توسط رسانه های مختلف به طور اشتباه توجیه می شویم. یکی از این موارد فیلم هایی است که به طور جدی به عقل و منطق داشتن حمله می کنند و صفت عقلانیت انسان را به نقدی اساسی می کشانند. این فیلم ها به طور کلی به دو شکل مضمون خود را به تصویر می کشند. اولین روش نشان دادن دنیایی است 

انسان الگوریتمی

«برنامه ای بنویسید که ... را انجام دهد» جمله ای است که سر کلاس های برنامه نویسی مبتدی زیاد شنیده می شود. صرف نظر از هر معنی دیگری که این جمله می تواند داشته باشد، این معنی را دارد که هدف از نوشتن برنامه قبل از نوشتن برنامه مشخص می شود. علامت سه نقطه ی جمله ی مذکور، به طور کلی نشان دهنده ی یک هدف است. و اصولا تمام سیستم های کامپیوتری و نرم افزاری از چنین قاعده ای پیروی می کنند. همه ی نرم افزار ها هدف هایی دارند و برنامه نویسان برای آن ها الگوریتم هایی (روش های رسیدن به هدف) می نویسند که هدف محقق شود. مسئله ی انسان نیز شباهت هایی

منطق

برای خیلی ها منطق اصطلاحی گنگ و حاوی پیچیدگی های بسیار است. یعنی تا با بعضی می خواهی در مورد منطق صحبت کنی آنچنان از ادامه ی صحبت سر باز می زنند که گویی می خواهند به سخت فهم ترین موجود این جهان فکر کنند. غافل از این که توضیح آن که منطق چیست بسیار ساده خواهد بود اگر به واقع درک کرده باشیم که منطق چیست. در باب این که منطق چیست و قالب های منطقی چه هستند و چگونه می توان از منطق استفاده کرد و ... کتاب ها، مقالات، سایت ها و منابع زیادی هستند که بتوان از آن استفاده کرد ولی این مطلب به شکلی کلی به این موضوع می پردازد.

انسان

تا حالا نظرات زیادی در مورد تفاوت انسان و حیوان گفته شده. بعضی داشتن درک یا عشق یا ایمان یا زبان یا تکنولوژی یا ... توسط انسان را تفاوت او و حیوان در نظر گرفته اند. ولی براستی کدام ویژگی ها را حیوانات ندارند؟ تفاوت حقیقی انسان و حیوان در چیست؟ چرا انسان حتی با داشتن درک، عشق، ایمان، زبان، تکنولوژی و ... همچنان (گاها) مثل حیوانات رفتار می کند؟ چه چیز جلوی رفتار حیوانی را می گیرد؟


اولین بار که با عبارت «انسان حیوانی ناطق است» روبرو شدم

یا عشق یا عقل، نه هر دو

از بچگی دوستدار ادبیات بودم. یادم میاد که در هفت یا هشت سالگی شعرهای حافظ رو می خوندم و لذت می بردم که چقدر زیباست. با ورودم به حیطه ی تحصیلات (دبستان، راهنمایی و دبیرستان) علاقم به شعر و ادب و تبعا به سرچشمه ی معنایی شعر فارسی (عرفان) زیاد شد. با داشتن برادری بزرگتر که در یک سری جلسات دینی-عرفانی شرکت می کرد اطلاعاتم در زمینه ی عرفان به حد به نسبت بالایی و خوبی رسیده بود تا اینکه در خلال حوداثی فکری با این سوال روبرو شدم که عشق یا عقل؟