حکمت اول (The First Wisdom)

حکمت اول چیه؟! تو اصلا کی هستی که بخوای حکمت رو تعریف بکنی؟! آره، با تو ام نویسنده وبلاگ حکمت اول!

حکمت اول چیه؟! تو اصلا کی هستی که بخوای حکمت رو تعریف بکنی؟! آره، با تو ام نویسنده وبلاگ حکمت اول!

حکمت اول (The First Wisdom)

اگه حوصلشو نداری بیخیالش شو ... وبلاگو نمیگم

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پربیننده ترین مطالب
پیوندهای روزانه

مقصودان نامطلوب

تصور کنین که شما علاقه مند به حرفه ی نقاشی شدین. فرض کنیم شما به نقاشی علاقه دارین نه به مشهور شدن. در این حالت شما شروع می کنین به تمرین کردن و تمرین کردن و هر چه بهتر شدن در نقاشی کشیدن. شما کارهاتون رو به دیگران هم نشون می دین. دیگران از کارهای شما به وجد میان. و شما ادامه میدین به بهتر شدن. و همین طور دایره ی دیگرانی که کارهاتون رو می بینن بیشتر میشه. در این حالت شما مشهور شدین و البته یک نقاش خوب.

 

بعضی اوقات ما تو زندگی اهدافی رو انتخاب می کنیم و در جهت اون ها قدم می ذاریم. تو این راه ویژگی هایی رو ناخواسته کسب می کنیم که از اهدافمون نیستن. مثل شهرت یک نقاشِ عاشقِ نقاشی. این ویژگی ها می تونن ما رو فریب بدن که ما بجای دنبال کردن اهدافمون اونا رو دنبال کنیم. سکوی فریب در ایستگاهی است که مقصودان نامطلوب، تبدیل به مقصد ما می شن. مثال دیگه ای این قضیه رو روشن می کنه.


 

آدمی رو فرض کنین که عشق می کنه وقتی نویسندگی می کنه. و با یکم استعداد از فنون نویسندگی و قوت نوشتن خوبی هم برخوردار می شه. و یه موسسه ی انتشاراتی یا روزنامه ای چنین آدمی رو به استخدام خودش درمیاره. این نویسنده برای این نمی نویسه که مردم خوششون بیاد که تیراژ رو ببره بالا. این نویسنده نمی نویسه که حقوق بگیره. این نویسنده نوشتن در مورد موضوعات مورد علاقش رو دوست داره و برای این می نویسه. ولی در این حین این نویسنده هم محبوبیت پیدا می کنه (ولو خیلی کم) و هم از این راه پول درمیاره (ولو خیلی کم). ولی نویسنده ای که برای خوش اومدن یه عده ای بنویسه و یا برای حقوق بیشتر جنس نوشته هاش عوض میشه.

 


به عبارتی هدف اولیه ی ما ممکنه با گذر زمان به هدفی دست پیدا کنه که دلخوشیِ لحظه ای بیشتری داره ولی ما رو از رسیدن به هدف اولیه مون دور می کنه در حالیکه همون هدف ابتدایی بدون این که ما بخوایم ما رو به اندازه ی کافی به اهداف گذرای مقصد می رسونه. یادمون بیاد که وقتی بچه بودیم، تو زمان ابتدایی و راهنمایی می خواستیم نویسنده، نقاش، بازیگر، مخترع و ... بشیم. قطعا این ها شدن موجب می شه که ما چرخه ی اقتصادیمون رو بچرخونیم ولی ما وقتی بزرگ تر شدیم و ماشینی تر هممون خواستیم مهندس بشیم تا پول بیشتر در بیاریم. چون انگار دیگه برای ما فرق نمی کنه که شامپو فرش بفروشیم یا یه اثر هنری. ما آرزوهامون رو فراموش کردیم. ما اهدافمون رو فراموش کردیم چون یه سری اهداف که خود به خود هم به دست میان ما رو وسوسه کردن که نکنه یه وقت به دست نیان!!! واسه همین ما قید اهدافمون رو زدیم تا پول و ماشین و خونه داشته باشیم بدون این که اهمیت بدیم چطور به این ها برسیم.



  • Reality Dreamer

زندگی

هدف

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی