حکمت اول (The First Wisdom)

حکمت اول چیه؟! تو اصلا کی هستی که بخوای حکمت رو تعریف بکنی؟! آره، با تو ام نویسنده وبلاگ حکمت اول!

حکمت اول چیه؟! تو اصلا کی هستی که بخوای حکمت رو تعریف بکنی؟! آره، با تو ام نویسنده وبلاگ حکمت اول!

حکمت اول (The First Wisdom)

اگه حوصلشو نداری بیخیالش شو ... وبلاگو نمیگم

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پربیننده ترین مطالب
پیوندهای روزانه

چند نوشته ی سیاسی مفید

1.چگونه 88 تکرار نشود

اولین چیزی که ما باید در نظر بگیریم این است که اصلا و اساسا رای دادن یعنی چه؟ رای دادن یعنی خود را ملزم به انتخابی دموکراتیک کردن. این که ما رای می دهیم، فقط به معنای این که شخصی با حداکثر آرا انتخاب می شود نیست. در واقع ما با رای دادن نوع برخورد خود را مشخص می کنیم؛ برخوردی متمدنانه و با اعتماد به سیستم انتخاباتی کشور. حال این که، پس از اعلان نتایج رای، چه تقلب شده باشد و چه نشده باشد، ما، به طرز غیر مدنی و آشوبگرایانه دست به اعتراض بزنیم، در مرحله ی اول خود را زیر سوال می بریم.

 

حتی بعضی می گویند که آشوبگری دست ما نبوده و اصلا نیت، اغتشاش نبوده. ولی بایست گفت که وقتی می دانیم که با گردهم آیی هایی نامنسجم و غیر همسنگ، فضا را برای سواستفاده کنندگان مناسب می سازیم، بایست از چنین فعالیت هایی اجتناب کنیم. وقتی فضا را طوری می سازیم که مقدسات اکثر مردم (دموکراسی) زیر سوال می رود نباید توقع پاداش و خوش آمدگویی داشته باشیم. وقتی فضا آلوده به هیجانات و احساسات غریزی و حیوانی ما می شود نباید چیز جز برخوردی چماقی داشته باشیم.

 

اگر به واقع معتقدیم که در سطح وسیعی تقلب شده است، راه های کمی پیش رویمان برای اعتراض متمدنانه نیست. و حتی در اعتراض خود نیز بایست یکدل و یکصدا و به طور مستمر همانند شرکت در انتخابات مشارکت کنیم. البته همه ی این ها به شرطی است که بتوانیم مستندات قوی و مهمی که دال بر تقلب «وسیع» در انتخابات باشد، ارائه دهیم و یا این که به طرق صلح جویانه دست به اعتراض های انواع دیگر بزنیم. اگر چنین نکنیم بایست شکست را بپذیریم ولی ... .

 

ولی ولی و ولی یک چیز دیگر. آن هم این که به یاد داشته باشیم که اصالت فرهنگ همواره بر اصالت سیاست یا اقتصاد رجحان دارد. یعنی این که بدانیم و قبول کنیم که خیلی از ایرادات و نابسامانی ها و نامطلوبیت هایی که ما در ایران می بینیم، صرفا از جهت و سمت و سوی دولت نیست. چرا که کافی است تصور کنیم سیاسیون کشور ما جای خود را با سیاسیون کشوری مانند هلند عوض کنند. با این مفروضات نه هلند تبدیل به ایران می شود و نه ایران به هلند. توجه کنیم که بسیاری از نامطلوبیت هایی که داریم از جهت همین اطرافیانمان است، از فرهنگ های خودمان، پدر و مادرمان و خیلی دیگر از نزدیکانمان. گرانی پسته و پوشاک شب عید، محصول فرهنگ اقتصادی نامناسب و سودجویی کلان و گران فروشی غیر اخلاقی ماست. مهریه های بی معنی و جهیزیه های بی معنی تر تقصیر دولت نیست. رفتن پیوسته به مشهد و غذای حضرتی گرفتن از اعمال ماست و نه دولت. خرج های دهن پر کن مراسم ازدواج و فرهنگ سوم و هفتم و چهلم کفن و دفن و خرید سنگ قبر های گران، تنبلی، غر زدن، تعصب، مرده پرستی و عدم میل به تفکر نیز فرهنگ ماست. وقتی این همه مشکل فرهنگی در جامعه در جریان است طبیعتا رئیس جمهور یک کشور نیز عاری از عیب های فرهنگی و اخلاقی نمی تواند باشد. چرا که در همین جامعه رشد کرده است. وقتی به اصالت فرهنگ قائل باشیم، تهییج سیاسی و آنارشیسمِ غیر عقلانی در ما رخنه نخواهد کرد. البته اصالت فرهنگ به معنای مهم نبودن سیاست نیست. و فقط بدین معناست که کفه ی ترازوی رشد یک جامعه، در سمت فرهنگ، سنگین تر است. همچنین به عنوان حرف آخر نبایست فراموش کنیم که جریاناتی مانند 88 در نهایت به ضرر خود 88 ای ها و به نام فتنه تبدیل خواهد شد.

 

2.آزادی در نقد یا نقدِ آزادی!

متاسفانه درک درست از اجتماع و زندگی اجتماعی در عموم ما وجود ندارد. حتی در مخالفان حاکمیت سیستمی نیز دیده می شود که بحث های سیاسی بر پایه ی چیزهایی است که تحقق ناپذیر و توهمی است. مثلا موضوع آزادی، موضوع همیشگی در بین مخالفان بوده است ولی آزادی یعنی چه؟! اگر قائل به آزادی هستیم پس فحش و ناسزا و نقد های نامنصفانه نسبت به مخالفان آزادی نمی توانیم داشته باشیم. نمی توانیم آن ها را مجبور به رای دادن به کاندیدای مورد نظر خودمان کنیم. نمی توانیم هر گونه که دوست داریم با مخالفانمان برخورد کنیم چرا که به آزادی معتقدیم!!! در واقع طرفداران آزادی باید از خود بپرسند که وقتی خود را طرفداران آزادی می نامند در واقع این آزادی را فقط برای خود می پسندند و یا برای دیگران نیز مدنظر قرار می دهند. آیا برای مخالفین خود نیز آزادی قائل هستند؟! یا این که آزادی را فقط در حیطه ی اعمال خود می بینند و دیگران را مجبور به پذیرش آن می دانند؟!

 

در هر نقدی که نسبت به مخالفان خود اعمال می کنیم باید بپرسیم که نحوه ی اعمال نقدمان همان چیزی نیست که از اساس با آن مخالف هستیم. لذا به طور عمیق باید بدانیم که با چه چیز مخالف هستیم. آیا با شخص مخالف هستیم؟ یا با خط فکری شخص؟ مخالف شخص بودن نشات گرفته از نفرت و احساس های هیجانی و آنی است و طبعا عقلانی و منطقی نیست و حتی اگر شاهد عقلانیتی باشد آن عقلانیت ظاهری است. و مخالف خط فکری بودن و از اساس و ریشه مخالف بودن (آن هم به صورت منطقی) نشانی از عقلانیت حقیقی ما خواهد بود.

 

خود را بهتر بشناسیم.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی