مثبت و منفی
وقتی سخنرانان به اصطلاح بزرگ رو دنبال می کنی می بینی که همشون تو انجام چند چیز مشترکن. یکی از این چند چیز مثبت نگاه کردنه. این سخنرانا یکی از نقاط ضعف و قوتشون نشون دادن مثبت نگریه محضه. اونا همیشه پیشنهاد می کنن که آدم باید تو زندگی مثبت نگاه کنه، منفی نگاه کردن بده، اخه و ... . «دور ریختن منفی ها» یکی از دستور العمل های اونا است و «توجه به نیمه پر لیوان» شعارشون. ولی چند تا سوال: آیا میشه به همه چیز مثبت نگاه کرد؟ آیا دور ریختن منفی ها کار مثبتیه؟ توجه به نیمه پر لیوان کاری مثبته یا منفی؟ توجه به نیمه خالی لیوان چی؟ و ؟ ...؟ ...؟ ...؟
اگه بشه به همه چیز مثبت نگاه کرد پس به منفی نگاه کردن هم میشه مثبت نگاه کرد. این تناقض به ما میگه که نمیشه به همه چیز مثبت نگاه کرد. لذا با همین قیاس نمیشه به همه چیز منفی نگاه کرد. توجه کامل به نیمه پر لیوان هم باعث میشه که ما نیمی از حقیقت دور ریخته شده رو نبینیم پس این توجه محض به مثبت ها به خودی خود کار منفیه ایه. حالا یه سوال جالب به وجود میاد: پس یعنی منفی نگاه کردن خوبه؟
مسئله ی اصلی در دیدگاه ماست. تا زمانی که ما بر اساس خوب، بد، مثبت و منفی نگاه کنیم نمی تونیم بگیم که «منفی» نگاه کردن «خوبه». اگر دیدگاه ما یک دیدگاه رئالیستیک یا حقیقت گرایانه باشه اون موقع ما به مثبت ها و منفی ها با هم نگاه میکنیم. اون موقع ما هم نیمه پر لیوان رو می بینیم و هم نیمه خالی رو. در واقع با این دیدگاه ما داریم کل لیوان رو یکجا می بینیم، نیمه پر و خالی رو یکجا با هم. شاید این دیدگاه زندگی شادی رو که اون سخنرانان «بزرگ» با مثبت نگاه کردن برای ما متوقع میسازند فراهم نکنه ولی حقیقت زندگی رو به ما تقدیم میکنه. در واقع ما رو در توهم قرار نمی ده. در واقع این دیدگاه از ما یک آنالیزگر می سازه، یک صاحب نظر.
حالا اینجا بحث جالبی در مورد اینکه چرا این سخنرانان در پی مثبت نگری در زندگی هستن پیش میاد که بر میگرده به همون تراژدی انتخاب. در واقع اکثر این سخنرانا تو زندگی با انسان های منفی نگر زیادی روبرو شدن که موفقیتی رو برای اونا پیش بینی نمی کردن و همین مسئله باعث شده که این اشخاص به سمت مخالف منفی نگری گرایش پیدا کنن. در واقع اونا با اراده ای آزاد به سمت مثبت اندیشی و مثبت نگری حرکت نکردن. انتخاب مثبت اندیشی اونا وابسته به انسان هایی بوده که اونا در دوران سخت زندگیشون باهاشون در ارتباط بودن.