غرب زدگی و غرب ستیزی
یکی از مسائلی که جوامع (من جمله ایران) از چندین سال پیش با آن دست و پنجه نرم کرده اند و همچنان نیز طرفداران و مخالفانی دارد غرب زدگی است. از زمانی که مفهوم غرب زدگی شکل گرفت واکنشی چون غرب ستیزی نیز شکل گرفت که موازی با آن شدت و قدرت یافت. اما به راستی غرب زدگی چیست؟؟؟
غرب زدگی به این معنا است که انسانِ شرقی برخی از فرهنگ های غرب را بپذیرد فقط و فقط به این دلیل که آن فرهنگ ها از سوی غرب می آیند. در نقطه ی مقابل این جریان غرب ستیزی وجود دارد و طبیعتا بدین معنا است که انسانِ شرقی تقریبا با تمامی فرهنگ های غربی مخالف است فقط و فقط به این دلیل که این فرهنگ ها غربی هستند. بسیار جالب است که بدانیم هر دوی این جریان از یک نوع حماقت یا دوگم شکل می گیرد و آن تبعیت جغرافیایی است و نه تبعیت عقلانی و انسانی. پرچم داران غرب ستیزی مشکل غرب و غرب زدگی را در چندین موارد می دانند مانند شیطانی بودن غرب، سلطه گرایی حاکمان غربی (مخصوصا آمریکا) و ضد اخلاقی بودن فرهنگ های غربی (البته این باور بیشتر در نزد طرفداران عامه ی این جریان است نه سردمدارانش). هر چند که شیطانی بودن و سلطه گرایی بودن غربی ها و حاکمانشان هم درست باشد باز دلیل نمی شود که فرهنگ جوامعشان دارای محاسن زیادی نباشد. البته لازم به ذکر است که غرب ستیزان یکی از دلایل اصلیِ موضعشان را کافی و سالم بودن فرهنگ خودی و اتکا به فرهنگ خودی می دانند. که این مورد از موارد بسیار عجیب است. چرا که مثلا فرهنگ ایرانی به واقع یکی از ضعیف ترین و سخیف ترین فرهنگ ها را نسبت به مردم اروپا دارد. فقط کافی است بعضی از فرهنگ های ساده و مناسبتیمان، مانند مراسم ازدواج، مراسم ختم، چهارشنبه سوری، فرهنگ های راهنمایی و رانندگی و فرهنگ های اقتصادی را با فرهنگ اروپایی در همین موارد مقایسه کنیم تا متوجه تفاوت های فاحش آن ها شویم.
از طرف دیگر هیچ برتریِ فرهنگی نباید باعث این شود که کورکورانه آن را بپذیریم. البته زمانی که برتریِ یک فرهنگ خاص را درک کردیم استفاده از آن عقلانی است ولی نباید توجیه یک فرهنگ خاص توجیه فرهنگ های دیگر شود. لذا غرب زدگی نیز در همان طیف از حماقتِ غرب ستیزی است. ولی این مسئله بسیار حائز اهمیت است که امروزه، طرفداران جریان غرب ستیزی از غرب زدگی به مانند یک برچسب و یک لیبل برای توهین و به حاشیه بردنِ هر انسانی که بهتر بودن برخی از فرهنگ های غربی را درک کرده استفاده می کنند. و بهترین راه برای مقابله با این مشکل شناخت فرهنگ خودی و منطقی برخورد کردن با این گروه انسان ها است که این خود از فرهنگ های اروپایی است. همچنین دین انسان را تشویق به شناخت دانش و عقیده ی بهتر (که متعاقبا موجب ایجاد یک فرهنگ می شود) می کند لذا باور دینی به هیچ وجه منافاتی با استفاده از فرهنگ وعقیده ای درست ولو غربی ندارد.
