تا حالا نظرات زیادی در مورد تفاوت انسان و حیوان گفته شده. بعضی داشتن درک یا عشق یا ایمان یا زبان یا تکنولوژی یا ... توسط انسان را تفاوت او و حیوان در نظر گرفته اند. ولی براستی کدام ویژگی ها را حیوانات ندارند؟ تفاوت حقیقی انسان و حیوان در چیست؟ چرا انسان حتی با داشتن درک، عشق، ایمان، زبان، تکنولوژی و ... همچنان (گاها) مثل حیوانات رفتار می کند؟ چه چیز جلوی رفتار حیوانی را می گیرد؟
اولین بار که با عبارت «انسان حیوانی ناطق است» روبرو شدم ناطق را به معنای نطق کردن و صحبت کردن می دانستم. بعدها این سوال برایم بوجود آمد که حیوانات نیز با هم صحبت می کنند پس چرا قرآن چنین سخنی را زده است؟ این سوال تا چند سال پیش برایم همچنان پابرجا بود تا وقتی که تعصب را کنار گذاشتم و این عبارت را پوچ انگاشتم. ولی چند وقت بعد که مطالعاتم را در حوزه های متنوع تر فکری گسترش دادم به این نتیجه رسیدم که ناطق بودن به معنای منطق داشتن است نه زبان داشتن. در واقع آنچه که انسان را از حیوان جدا می کند منطق است. منظور از منطق، فکر کردن نیست. منظور از منطق، منطقی فکر کردن است. یعنی داشتن عقایدی براساس دلایل منطقی. نمی دانم چه چیز آقای صادق هدایت را بر آن داشت که با این نظریه قرآنی مخالفت کند و دلیل بیاورد که حیوان نیز فکر می کند. ولی بعید بدانم حیوان اصلا بداند منطق چیست. شاید بنابر نظر او حیوان فکر کند ولی مسلما نه بر دلایلی منطقی. از قرآن دفاع نمی کنم. فقط همانگونه که تعصبی نسبت بدان ندارم تعصبی نیز نسبت به ضدیت آن ندارم.
نیچه و راسل نیز با تعریف مذکور از انسان مخالفتی بنا بر این که همه ی انسان ها چنین نیستند نیز داشته اند. ولی این دو، مفهومی را نادیده گرفتند. آن هم این که؛ «حیوان می کشد، حیوان برای خود قلمرو تعیین می کند، حیوان جنگ می کند، حیوان تولید مثل می کند، حیوان حیوانی می کند. ولی مگر انسان این چنین نمی کند؟ البته. انسان ابتدا حیوان است. و هر چه بیشتر به سمت منطق پیش رود به انسان بودن بیشتر نزدیک می شود ولی در غیر این صورت تفاوت چندانی با حیوان نخواهد داشت».