حکمت اول (The First Wisdom)

حکمت اول چیه؟! تو اصلا کی هستی که بخوای حکمت رو تعریف بکنی؟! آره، با تو ام نویسنده وبلاگ حکمت اول!

حکمت اول چیه؟! تو اصلا کی هستی که بخوای حکمت رو تعریف بکنی؟! آره، با تو ام نویسنده وبلاگ حکمت اول!

حکمت اول (The First Wisdom)

اگه حوصلشو نداری بیخیالش شو ... وبلاگو نمیگم

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پربیننده ترین مطالب
پیوندهای روزانه

نقد

گاهی که ما (عموما) یک نقد هنری یا ادبی را می خوانیم از این که چطور منتقد توانسته است که چنین معنا یا فهم پنهانی را که اصولا پشت ساختارها و مواد هنری است، به دست بیاورد متحیر می شویم. بیشتر متعجب می شویم اگر که معایب محتوایی را نیز منتقد در نقد خود داشته باشد. سوال اساسی این است که چطور یک منتقد به چنین سطحی می رسد؟ زیرا که ما غالبا در مواجهه با چنین مواردی خود را نقد می کنیم که «چرا ما اینطور نیستیم؟». بطوری ادبی، چگونه می توان به مقام «اهل نظر» رسید؟ یا به عبارتی دقیق تر چگونه می توان اثری ادبی یا هنری را نقد کرد؟

 


پاسخ سوال های بالا که باطنا یک سوال بیش نیستند در مفهوم خود نقد نهفته است. ولی قبل از آن که شخص بتواند نقد محتوایی داشته باشد باید ابتدا محتوا را دریابد. چرا که اگر شخص نتواند محتوای کاری هنری را دریابد چه چیز را می خواهد نقد کند؟!!! یا حتی باید از وی پرسید که اصلا چگونه به هنر بودن آن اثر پی برده است اگر که محتوا را نتوانسته دریابد. دریافتن این محتوا کار آسانی است. اولین شرط آن مواجهه با آثار هنری شناخته شده و بزرگ است. این مواجهه تقریبا انسان را به درون هنر می کِشد. و این کار الزامی است. چرا که برای رسیدن به محتوا باید درون را جست. دومین مسئله ای که باید در نظر گرفته شود نوع یادگیری محتوای آثار هنری به تناسب جنسشان می باشد. مثلا محتوایابی در موسیقی متفاوت است از محتوایابی در نقاشی و یا در ادبیات. این تفاوت به دلیل نوع مواد و متریالی است که هنرمندان برای خلق آثارشان استفاده می کنند. مثلا مواد موسیقی انواع صدا و مواد نقاشی رنگ، طرح، شکل و پدیده ی دیداری و بصری و مواد ادبیات، به طور کلی، لغات است. این که محتوا چطور با صدا یا رنگ یا شکل یا ساختار یا لغات مرتبط و کشف می شود تفاوت محتوا شناختی را در انواع مختلف هنر توضیح می دهد.

 

حال که شخص توانست محتوا (معنی یا معانی یک اثر هنری) را دریابد آیا می تواند به نقد بپردازد؟ خیر. دانستن محتوا دلیل کافی بر توانایی نقد نیست. هر چند که منتقد لازم است که محتوا را مقدمتا کشف کرده باشد. پس چه چیز دیگری است که نقد برای نقد بودن نیازمند به آن است؟ آن چیز نظریات انسانی و فلسفیِ خود منتقد است. در واقع کسی که یک محتوا یا چیزی را نقد می کند آن را با نظرات منسجم خود تطبیق می دهد. در واقع یک منتقد برای نقد، نیازمند نظراتی شخصی و یا حتی آگاهی از نظراتی منطقی و فلسفی-اجتماعی درباره ی محتوای اثر می باشد. لذا منتقد از آن نظرات خود (که منطق حکم می کند که منسجم باشند) به عنوان سنگ محکی برای نقد محتوا استفاده می کند. در واقع به همین دلیل است که ما بعضی اوقات مفهوم آثار را درک می کنیم ولی از نظر دادن در باب آن ها می هراسیم. و به همین دلیل است که نقد هنر کار ساده ای نیست که هر کس بدان توانمند باشد.


 

با توجه به پیشرفت هنر، نقد هنری گاهی با نقد محتوایی کمی تفاوت پیدا کرده است. در واقع نقد هنری، امروزه سطحی بالاتر از نقد محتوایی پیدا کرده است. چرا که گاها برای نقد هنری، غیر از نقد محتوا، بایست به جنس اثر و استفاده ی تناقضی از اثر و محتوای آن نیز توجه کرد. مثلا امروزه ما شاهد اثر های هنری ای هستیم که عمدا محتوای خود را نقد می کنند. این ویژگی نقد هنری را به نقدی سخت تر و عمیق تر از نقد محتوایی تبدیل می کند. چرا که نقد محتوایی را در زیرشاخه ای (اصلی) از خود قرار می دهد.       

  • Reality Dreamer

نقد

نقد هنری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی