حکمت اول (The First Wisdom)

حکمت اول چیه؟! تو اصلا کی هستی که بخوای حکمت رو تعریف بکنی؟! آره، با تو ام نویسنده وبلاگ حکمت اول!

حکمت اول چیه؟! تو اصلا کی هستی که بخوای حکمت رو تعریف بکنی؟! آره، با تو ام نویسنده وبلاگ حکمت اول!

حکمت اول (The First Wisdom)

اگه حوصلشو نداری بیخیالش شو ... وبلاگو نمیگم

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پربیننده ترین مطالب
پیوندهای روزانه

چند نوشته ی سیاسی مفید

1.چگونه 88 تکرار نشود

اولین چیزی که ما باید در نظر بگیریم این است که اصلا و اساسا رای دادن یعنی چه؟ رای دادن یعنی خود را ملزم به انتخابی دموکراتیک کردن. این که ما رای می دهیم، فقط به معنای این که شخصی با حداکثر آرا انتخاب می شود نیست. در واقع ما با رای دادن نوع برخورد خود را مشخص می کنیم؛ برخوردی متمدنانه و با اعتماد به سیستم انتخاباتی کشور. حال این که، پس از اعلان نتایج رای، چه تقلب شده باشد و چه نشده باشد، ما، به طرز غیر مدنی و آشوبگرایانه دست به اعتراض بزنیم، در مرحله ی اول خود را زیر سوال می بریم.

 

مخالف اندیشی «و» مستقل اندیشی

مستقل اندیشی از یکی از نشانه های روشنفکری آغاز می شود که هر کس باید بتواند خود و برای خود بیندیشد. در واقع این حالت انسان را به خود بیشتر وانهاد و او را در حوزه ی تفکر مستقل تر کرد. اساس مستقل اندیشی این است که هر زمان که تفکری توسط متفکرانی پدید آمد، بعد از مدتی تبدیل به یک نوع رسم و رسوم ثابت تبدیل شده است که مانع تفکر انسان شده است. در واقع محصول تفکر به ساحت فکر در آمده و بر ذهن اشخاص احاطه یافته و قدرت تفکر را برای شخصی که با فکر روبرو شده از وی میگیرد. برای رهایی از این مشکل راهنمایان بشری یعنی همان فیلسوفان و هنرمندان، انسان را دعوت به تفکر برای خود و مستقل اندیشی کرده اند.

کاش بزرگ شیم مثل بچه ها

امروز حین دیدن چند تا عکس قدیمی از جوونیای بابا و مامانم یهو چشمم افتاد به چند تا عکس از بچگیم و اون خنده های ناب و زنده ی دوران بچگی. بعد از کلی حظ کردن و لذتِ سیر بردن از تماشای عکسا، اونا رو فرستادم واسه چند تا از دوستام که یکی از اونا یه حرفی رو زد که اتفاقا تو این دوره زمونه زیاد میشنویم؛ «کاش تو دوران بچگی می موندیم!». البته این دوست حسرت خاصی نداشت و صرفا به شکلی کاملا لحظه ای این جمله رو گفت ولی خب باعث شد که این مطلبو تو حالت کلی بنویسم.

انسان الگوریتمی

«برنامه ای بنویسید که ... را انجام دهد» جمله ای است که سر کلاس های برنامه نویسی مبتدی زیاد شنیده می شود. صرف نظر از هر معنی دیگری که این جمله می تواند داشته باشد، این معنی را دارد که هدف از نوشتن برنامه قبل از نوشتن برنامه مشخص می شود. علامت سه نقطه ی جمله ی مذکور، به طور کلی نشان دهنده ی یک هدف است. و اصولا تمام سیستم های کامپیوتری و نرم افزاری از چنین قاعده ای پیروی می کنند. همه ی نرم افزار ها هدف هایی دارند و برنامه نویسان برای آن ها الگوریتم هایی (روش های رسیدن به هدف) می نویسند که هدف محقق شود. مسئله ی انسان نیز شباهت هایی

تحویل گیرنده

این اتفاق زیاد میفته که وقتی حرفی میزنی یا مطلبی مینویسی یا یه پستی میذاری بعضیا تلاش می کنن که از چیزی که گذاشتی به حالت روحیت پی ببرن. حتی این اتفاق تو بدترین حالتش تو شعر و در کل هنر میفته. یعنی «این بعضیا» شعر رو میخونن تا به حالت روحی شاعر برسن. ولی اصلا این حرکت حرکت درستی نیست. مخصوصا زمانی که تو، به عنوان نویسنده، سعی کردی که مطلبت فراشخصی، فرازمانی و فراجغرافیایی باشه. واقعا چرا ما فراموش کردیم که فقط گوش کنیم ببینیم حرف چیه؟ چرا ما به اصل اون چیزی که باید توجه کنیم توجه نمی کنیم؟!

تاج قرمز

هر چی بیشتر فکر میکنم بیشتر به این نتیجه میرسم که میل جنسی، sexual desire یا اون چیزی که بهش شهوت یا عامیانه ترش، حشر میگن، یک نوع خود خواهیه. البته شخصا خودخواهی رو چیز بدی نمیدونم چون هر عملی در عمیق ترین حالت ممکن خودخواهیه. ولی تو یه سطح ساده میشه گفت که وقتی میزان میل جنسی زیاد میشه انسان فقط به ارضا شدن خودش فکر میکنه. البته فقط در مورد انسان نیست. تا حالا خروس ها رو دیدین؟! 

تکه پاره هایی از 95 برای 96

اصلا دوست ندارم فقط یه سری چیزای مرسوم و از روح افتاده ای مثل عیدتون مبارک رو تو این مطلب بذارم. علتشو براتون میگم. سال نو، نوروز، چهارشنبه سوری، روز مراسم ازدواج، روز تولد، روز ولنتاین و ... همه ی اینا و همه ی از این دست رسم ها و فرهنگ ها بی روح و احمقانه است. چرا؟!!! الان میگم چرا. چون 

تاخیر روشنایی روز ایرانی زن

خواستم تو روز جهانی زن این مطلبو بذارم ولی خب به دلایلی نشد و حالا کمی با تاخیر الان این کارو می کنم. این مطلبو برای جنس های مونث می ذارم ولی حقیقتا روی صحبتم با جنس های مذکره. موضوع این مطلبو بیشتر حول این مفهوم قرار می دم که نوع نگرش ما مرد ها (=به طور کلی جنس مذکر) نسبت به زن ها (=به طور کلی جنس مونث) تو روابط بینمون خیلی تاثیر گذاره. و اگه میخوایم که این روابط بهتر از اینی که هستن (که در حال حاضر به نظر بنده اصلا خوب نیستن) بشه باید تغییرات اساسی رو ایجاد کنیم.

چه کسی فروشنده را خرید؟

در زمانی که این متن نوشته می شود آخرین فیلم ساخته شده توسط اصغر فرهادی «فروشنده» نام دارد. و نویسنده سعی بر این دارد که در این متن تحلیلی از این فیلم و همچنین حواشی این فیلم و کارگردان این فیلم ارائه دهد. هر چند باید متذکر شد که تا آن جا که در توان نویسنده بوده سعی شده که مطالب جامع و از طرفی خلاصه بیان شوند. و نگارنده بر این باور است که تحلیل هایی از این دست فکر مخاطبان را بازتر کرده و باعث می شود که هنردوستان با دقت بیشتری برای هنر تامل ورزند.

لیست سیاه

این روزها خسته ها خم شده اند

این روزها شعر ها شور شده اند

این روزها نان ها نون شده اند

این روزها کودکان پیر شده اند

آهو ها شیر شده اند

زود ها دیر شده اند

تاثیر گذاری

به یه وقتی رسیدم که می بینم کمترین تاثیرو رو آدمای دور و برم میذارم. البته حق می دم. آدم تو دل برویی نیستم. بعضی اوقات خیلی جدی و بعضی اوقات هم خیلی شوخ. ایکاش می شد که اون چیزی رو که با تمام وجودم درک کردم بتونم انتقال بدم. ولی وقتی با شیوه ی منطقی و عقلانی چیزی رو می فهمونم میزان تاثیرش خیلی کم می شه. هر چی احساسی تر و جو و هیجانش بیشتر باشه انگار تاثیرگذاریش بیشتر می شه. هر چقدر هم اشتباه می خواد باشه باشه.

دوستت دارم ای «دوستت دارم»!

«دوستت دارم» جام شریفی است که مست می کند و صداقت می بخشد

«دوستت دارم» خورشیدی است که هر روز طلوع می کند، آن هم بی تکرار

«دوستت دارم» تبر عظیمی است که جنگل صد ساله را عریان می کند

«دوستت دارم» چه زیبا و چه شیرین و چه با معنا است

اما حیف

که چه بی اندازه «دوستت دارم» لوس شده است

مشروعیت غدیر خم و مقبولیت یار غار

اتفاق و واقعه ی غدیر خم یکی از آن اتفاق های مهمی است که شیعیان از آن برای محق بودن و مستحق بودن علی برای خلافت بعد از پیامبر استفاده می کنند. این اتفاق به تعبیری ارائه ی نوعی مشروعیت است که علی را بعد از پیامبر به عنوان خلیفه در نظر می گیرد. ولی آیا این دلیل به تنهایی موجب می شود که مردم علی را خلیفه ی خود بعد از پیامبر ببینند؟ جریان تاریخی که عکس این مطلب را نشان می دهد. لذا در این مطلب صدق مدعای مشروعیت خلافت علی و نگاهی شیعی (بدین معنی که سیره ی علی را جزئی از دین یا تفسیر و مصداقی از دین در نظر می گیریم) را پیش فرض می گیریم و در این حین بررسی خواهیم کرد که از نظر سیاسی چه عامل مهمی به این شرع الهی ارجحیت پیدا کرد.

دعوت از دزدی

چند وقت پیش با برادرم به سرزمین موج های آبی رفته بودیم. جدا از تفریحات و هیجاناتی که بازی ها و محیطش داشتن یه چیز دیگه ذهن ما رو درگیر کرد. اولش با یک اتفاق خاص شروع شد. ما تو صف یکی از بازی ها بودیم که حدودا صد نفر جلوی ما بودن و پنجاه شصت نفر هم پشت سر ما. صف ما مثل یه مارپیچ بود که توسط میله هایی کنترل می شد. کنار صف ما بازی دیگه ای وجود داشت که به خاطر جذابیت کمترش تقریبا میشه گفت صفی نداشت.

قطار چهار

«سلسله مطالب قطار، نه به هدفِ به اشتراک گزاریِ مفهومی خاصی از سوی نویسنده و نه به هدف روشن کردن مطلبی انسانی است. این مطالب صرفا دیالکتیکی یک طرفه و خود محورانه است که در ابتدای آن واقعا خود نویسنده نخواهد دانست که پایانش چه خواهد بود. این مطالب تخلیه ی آنی ذهنی نویسنده است و یکی از دغدغه های فلسفی وی را تشریح خواهد کرد. البته همه ی این ها بدین معنی نیست که این مطالب سودمند و روشنگر نخواهند بود. همچنین توصیه می شود که مخاطبانی که می خواهند این مطالب را دنبال کنند باید مطالب را به ترتیب شماره ها بخوانند. بدین معنی که اگر کسی بخواهد مطلب قطار دو را بدون در نظر گرفتن مطلب قطار یک بخواند، ممکن است بعضی مطالب در نظرش گنگ و نامفهوم آید.»

وقتی همه چیز نسبیه ...

خیلی دوست داشتنیه اگه باور کنیم که همه چیز نسبیه. این دوست داشتنی بودن از ساده بودن میاد. چون وقتی همه چیز رو نسبی فرض کنیم دیگه لازم نیست نظر دیگران رو بدونیم. وقتی همه چیز رو نسبی فرض کنیم می تونیم بی خیال همه چیز بشیم و هر کاری دلمون بخواد بکنیم و وقتی کسی بهمون گفت که مثلا این کارت اشتباه بود می تونیم جوابشو اینطوری بدیم که «هر کسی می تونه هر کاری بکنه؛ همه چیز نسبیه، حقیقتی وجود نداره و درست و غلط کاملا نسبیه». در ادامه ی نظریاتمون می گیم که «اگه فکر می کنی که فلان کار یا فلان نظر درسته یا غلطه این نظر توئه و به اندازه ی تمام آدم هایی که تو دنیا وجود دارن درست و غلط وجود داره و ...». راستشو بخواین چنین استدلال و منطقی خیلی به آدم می چسبه. چون خیلی راحت و ساده است. پیچیدگی های فلسفی نداره و کلا باحاله. ولی سوال من این جاست که 

آرایش مریض

بسیار اتفاق افتاده است که وقتی اروپاییان و آمریکاییان (منظور مردمی از کل قاره ی آمریکا) به دلایل مختلفی چون گردشگری، کاری و ... به ایران می آیند نحوه و میزان آرایشِ دختران و زنان ایرانی برایشان بسیار تعجب برانگیز بوده است. آن ها در مملکت خویش این نحوه ی آرایش را اغلب در بین زنان بدکاره می بینند نه در بین مردم عادی. لذا باید دید که آیا واقعا آرایش غلیظ ایرانیان یک ایراد فرهنگی می باشد؟ سوال های دیگری نیز بوجود می آیند چون: آیا قانون حجاب در ایران باعث این امر شده؟ آیا این امر فقط یک دلیل دارد؟ دلایل شکل گیری آرایش غلیظ ایرانیان چیست؟ چگونه می توان این مشکل را رفع کرد؟ و ... . در این مطلب سعی می شود که اکثر دلایل این پدیده مطرح گردد ولی توقع این که تمام این دلایل و عوامل را بتوان به طور جامع و مانع تشریح کرد توقع نابجایی خواهد بود.

تقلید

ضرب المثل معروفی بین ما ایرانیان رواج دارد بدین مضمون که:«تقلید کار میمونه، میمون جزو حیوونه». این ضرب المثل متوجه این مفهوم است که تقلید کردن کاری است حیوانی که در خور شان انسان نیست. لذا سوالاتی این چنین بوجود می آید: آیا به راستی تقلید کردن شان انسانی انسان را پایین می آورد؟ بین تقلید کردن و «همرنگ جماعت شدن» چه ارتباطی وجود دارد؟ رابطه ی بین تقلید و الگو برداشتن چیست؟ آیا می توان تقلید نکرد؟ مرجع تقلید در دین اسلام نسبت به این موضوع چه جایگاهی دارد؟ و ... برای جواب دادن به این سوال ها ابتدا معنای تقلید را بررسی خواهیم کرد و همچنین در این مطلب سعی خواهد شد که بطور کلی جواب سوال های بالا داده شود (چرا که مثلا پرداختن به مسئله ی مرجع تقلید در اسلام بحثی بسیار تخصص تر است).

مقصودان نامطلوب

تصور کنین که شما علاقه مند به حرفه ی نقاشی شدین. فرض کنیم شما به نقاشی علاقه دارین نه به مشهور شدن. در این حالت شما شروع می کنین به تمرین کردن و تمرین کردن و هر چه بهتر شدن در نقاشی کشیدن. شما کارهاتون رو به دیگران هم نشون می دین. دیگران از کارهای شما به وجد میان. و شما ادامه میدین به بهتر شدن. و همین طور دایره ی دیگرانی که کارهاتون رو می بینن بیشتر میشه. در این حالت شما مشهور شدین و البته یک نقاش خوب.

قافیه

گاه گاه

می شنوم از فرزانگان شهرهای شلوغ

از فرهیختگان جایگاه بوق

 

می شنوم عرض و طول هنرهای دروغ

و بر گردن خود آویخته ام قافیه ی یوق