حکمت اول (The First Wisdom)

حکمت اول چیه؟! تو اصلا کی هستی که بخوای حکمت رو تعریف بکنی؟! آره، با تو ام نویسنده وبلاگ حکمت اول!

حکمت اول چیه؟! تو اصلا کی هستی که بخوای حکمت رو تعریف بکنی؟! آره، با تو ام نویسنده وبلاگ حکمت اول!

حکمت اول (The First Wisdom)

اگه حوصلشو نداری بیخیالش شو ... وبلاگو نمیگم

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پربیننده ترین مطالب
پیوندهای روزانه

۱۳ مطلب با موضوع «مطالب فلسفی-تحلیلی :: سیاسی» ثبت شده است

بیان در رهایی

آیا تا به حال به واقع فکر کرده ایم که آزادی بیان چیست؟ موارد استعمال آن در کجاست؟ خوب است یا بد است؟ مفید است یا مضر؟ در چه جاهایی خوب یا بد و در چه جاهایی مفید یا مضر است؟ در چه کشورهایی آزادی بیان وجود دارد و در چه کشور هایی آزادی بیان وجود ندارد؟ اصلا آیا کشوری وجود دارد که در آن آزادی کامل بیان وجود داشته باشد؟ و ...؟ ...؟ البته ممکن است درستی آزادی بیان بدیهی به نظر برسد ولی چیستی و حدود آن چطور؟ البته که اگر از حدود آزادی بیان صحبت کنیم ممکن است مفهوم آزادی بی معنی شود ولی از طرفی ممکن است که بدون حدود محقق نشود. در این مطلب به مسائلی از این دست می پردازیم.

فرض های سرد

این چند وقت اخیر اخبار و رسانه ی ملی بگونه ای مسائل و مشکلات رو پوشش می دهند که انسان متحیر میماند از این همه شگفتی. البته نه لزوما و منحصرا این چند وقت اخیر این اتفاق افتاده ولی این روز ها بیشتر این شگفتی  و این تغییر و تفاوت عالم واقع و سخن را می توان حس کرد. از طرف دیگر این نویسنده این روزها بیشتر در ریاضیات سیر می کند و این مطلب حاصل ارتباط ذهنی این نویسنده در مورد قسمی از ریاضیات و مسائل مطرح شده در چند خط اول است. برای همین اول باید سری به ریاضی و کمی فلسفه بزنیم ... .

خودکفایی

 

امروز از یک برنامه در تلویزیون که البته با مجری گری نادر طالب زاده بود کلی تعریف و تمجید از شهید چمران دیدم و شنیدم و این که چه شخصیت مهم و تاثیرگذاری بوده. وقتی در مورد این شخصیت به مطالعه می پردازیم همه به فعالیت های گسترده ی وی و تاثیرگذاری عمیق وی اذعان خواهیم داشت. البته که نه یک و نه دو بلکه دلایل بسیاری موجب پدید آمدن چنین شخصیتی شدند اما نکته ی دیگر که نگارنده بدان توجه خواهد کرد تحصیلات خارج از کشور این شخصیت است. گمراه نشوید. مسئله چمران نیست.

اسلام برای حج؟

حج رفتن یکی از باید های مناسک دین اسلام به حساب می آید که البته شرط و شروط خاصی دارد و بر هر مسلمانی در هر شرایطی واجب نیست. ولی آن چه که این مطلب بدان خواهد پرداخت نه شرایط وجوب حج بر مسلمانان است و نه فلسفه ی حج به طور مبسوط و مفصل. این مطلب همچنین حوادث اخیر در مراسم حج را نیز مدنظر قرار نخواهد داد. این مطلب سعی دارد از منظری درون دینی و البته تاریخی-سیاسی به این فرع دینی دوباره بنگرد و این پدیده را با توجه به شرایط حال حاضر ارزیابی کند.

چند نوشته ی سیاسی مفید

1.چگونه 88 تکرار نشود

اولین چیزی که ما باید در نظر بگیریم این است که اصلا و اساسا رای دادن یعنی چه؟ رای دادن یعنی خود را ملزم به انتخابی دموکراتیک کردن. این که ما رای می دهیم، فقط به معنای این که شخصی با حداکثر آرا انتخاب می شود نیست. در واقع ما با رای دادن نوع برخورد خود را مشخص می کنیم؛ برخوردی متمدنانه و با اعتماد به سیستم انتخاباتی کشور. حال این که، پس از اعلان نتایج رای، چه تقلب شده باشد و چه نشده باشد، ما، به طرز غیر مدنی و آشوبگرایانه دست به اعتراض بزنیم، در مرحله ی اول خود را زیر سوال می بریم.

 

مخالف اندیشی «و» مستقل اندیشی

مستقل اندیشی از یکی از نشانه های روشنفکری آغاز می شود که هر کس باید بتواند خود و برای خود بیندیشد. در واقع این حالت انسان را به خود بیشتر وانهاد و او را در حوزه ی تفکر مستقل تر کرد. اساس مستقل اندیشی این است که هر زمان که تفکری توسط متفکرانی پدید آمد، بعد از مدتی تبدیل به یک نوع رسم و رسوم ثابت تبدیل شده است که مانع تفکر انسان شده است. در واقع محصول تفکر به ساحت فکر در آمده و بر ذهن اشخاص احاطه یافته و قدرت تفکر را برای شخصی که با فکر روبرو شده از وی میگیرد. برای رهایی از این مشکل راهنمایان بشری یعنی همان فیلسوفان و هنرمندان، انسان را دعوت به تفکر برای خود و مستقل اندیشی کرده اند.

مشروعیت غدیر خم و مقبولیت یار غار

اتفاق و واقعه ی غدیر خم یکی از آن اتفاق های مهمی است که شیعیان از آن برای محق بودن و مستحق بودن علی برای خلافت بعد از پیامبر استفاده می کنند. این اتفاق به تعبیری ارائه ی نوعی مشروعیت است که علی را بعد از پیامبر به عنوان خلیفه در نظر می گیرد. ولی آیا این دلیل به تنهایی موجب می شود که مردم علی را خلیفه ی خود بعد از پیامبر ببینند؟ جریان تاریخی که عکس این مطلب را نشان می دهد. لذا در این مطلب صدق مدعای مشروعیت خلافت علی و نگاهی شیعی (بدین معنی که سیره ی علی را جزئی از دین یا تفسیر و مصداقی از دین در نظر می گیریم) را پیش فرض می گیریم و در این حین بررسی خواهیم کرد که از نظر سیاسی چه عامل مهمی به این شرع الهی ارجحیت پیدا کرد.

غرب زدگی و غرب ستیزی

یکی از مسائلی که جوامع (من جمله ایران) از چندین سال پیش با آن دست و پنجه نرم کرده اند و همچنان نیز طرفداران و مخالفانی دارد غرب زدگی است. از زمانی که مفهوم غرب زدگی شکل گرفت واکنشی چون غرب ستیزی نیز شکل گرفت که موازی با آن شدت و قدرت یافت. اما به راستی غرب زدگی چیست؟؟؟

انقلاب دموکراسی

شاید این طور در ذهن آید که ابتدا حکومت سلطنتی در جریان تاریخ حضور داشته و سپس دموکراسی جایش را پیدا کرده است ولی در واقع چنین نیست. منتخبین مردم چنان جایگاهی از طریق نادانی و جهل مردم پیدا می کردند که خود و فرزندان خود را سلطانانی برای خطه ی در محدودیت خود نامیدند. و بدین گونه سلطان محوری یا سلطنت بوجود آمد. اما در گذشته ی یونان، ما دموکراسیِ تقریبا مطلقی را می بینیم که سقراط این گونه این نوع حکومت را نقد می کند:«عموم مردم از لحاظ فکر و اندیشه و مدیریت و داوری و قضاوت بسیار ضعیف اند و غالبا در این موارد اشتباه می کنند لذا شخصی باید حکومت را به دست بگیرد که در موارد ذکر شده به اندازه ی کافی قوی باشد. قطعا این شخص یک فیلسوف است. و

شیطان مسئولیت ناپذیر

حدود پنج سال پیش بود که سریالی به نام ظهور به دستم رسید. همراه با آن سخنرانی چند قسمتی یک ایرانی نیز بود. سریال را به طور کامل سه بار دیدم و سخنرانی ها را بیش از چند بار گوش کردم. چند ماه اول بسیار تحت تاثیر قرار گرفته بودم. تا زمانی که با تفکر اصیل آشنا شدم. و وقتی یاد گرفتم که چگونه به آنالیز بپردازم شروع به تفکر به پدیده ی فراماسونری کردم.

جهل مرکبِ جهل مرکب

تو زندگی شما ممکنه کسایی رو ببینید که با همه ی نظرات موافقن. دوست ندارن در برابر نظر شما مخالفتی نشون بدن و از طرفی دوست دارن نظر شما که باهاش مخالفید رو هم با نظر خودشون موافق جلوه بدن و بگن که نظر شما در مقابل نظر اون ها قرار نگرفته. این جور آدم ها رو عموما همه دوست دارن. این جور آدم ها یه جورایی روشنفکر به حساب میان چون که با نظر کسی مخالفت نمی کنن. ولی مسئله ای که وجود داره اینه که این جور آدم ها اصلا ایده ای ندارن. یا بهتر بگم، ایده هاشون رو هیچ چیز استوار نیست و رو همه چیز استواره. این جور آدم ها همه ی منطق ها رو یه جا با هم دارن و هیچ منطقی ندارن. از دهن این جور آدم ها اصطلاحات قلمبه سلمبه فلسفی می شنویم و ولی هیچ فلسفه یا فهمی پشت حرفاشون نمی بینیم. چه اتفاقی افتاده که این جور آدم ها به وجود اومدن؟ یا بهتر بگم چه اتفاقی داره میفته که این جور آدم ها دارن به وجود میان؟

انتخاب؟!؟!؟!؟!

ما ایرانی ها امروزه دو نوع شدیم: کسایی که فکر می کنن باید طرفدار نظام و دولت و سیستم باشن و کسایی که احساس می کنن مشکل سیستم و نظام و تنها راه پیشرفت تعویض این هاست. نسل جدید مثل گروه دوم فکر می کنن. اونا وضعیت حاضر رو دیدن و متوجه شدن که مشکلات زیادی در مملکت ما وجود داره و در نتیجه فکر می کنن که نباید مثل نسل قدیم یا بهتر بگم مثل پدرانشون باشن. و اینجاست که جملاتی مثل «همین شما بودین که انقلاب کردین» در روابط فردی اجتماعی بین نسل جدید و نسل قدیم شکل می گیره. و این نسل جدید برای پیشبرد جامعشون فکر می کنن که نباید مثل پدرانشون باشن. و دقیقا همین جاست که اونا شروع می کنن به بیشتر شبیه شدن به پدرانشون.

[آزادی]

آزادی آرمان همیشه نارس انسان است. سرآغاز چگونه شدن، چگونه بودن و شدن و بودن مهری بر پایانش. همه ی ما به انتخاب و در آزادی می گزینیم که چه باشیم، چگونه باشیم، چطور باشیم، چگونه بشویم، چطور بشویم و برای چگونه شدن خود را مقید به قوانینی می بینیم. چرا که می خواهیم آنگونه شویم. و برای آنگونه شدن، برای چگونه شدن موافق جریان رودهای قوانین چگونه شدن خودمان حرکت می کنیم. در اینجاست که آرمان خود را می بازیم، آرمان چگونه شدن را نه، آرمان آزادی را می بازیم. که دیگر برای چگونه شدن بایست اعمال چگونه ساختن انجام داد، بایست. در این وقت دیگر اختیار و آزادی وجود ندارد، می بایست وجود دارد. در چگونه شدن آزادی وجود دارد ولی شدن آزادی را بی رنگ می کند. و در زندگی می بایست شد. برای زندگی کردن باید از دری رفت یا باید دری ساخت و سپس رفت. ولی می بایست رفت. نمی توان به بهای زندگی در آزادی پشت درب های زندگی، زندگی کرد.